صدای پای انتظار
به نام خدا همچون موجی خروشان بودم به این طرف و آن طرف دریا سر می زدم . خدا مرا این چنین آفریده بود . تازه راه افتاده بودم از آسانی و سختی زندگی خبر نداشتم . در دریا چرخ می زدم و آن را خوب می دیدم اولین باری که به ساحل خوردم برایم سخت بود برای همین نا شکری کردم . آسانی های گذشته را فراموش کردم و دیگر به دریا بازنگشتم . با نا شکری گِل شدم .
نوشته شده در یکشنبه 90/6/6ساعت
6:36 صبح توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |
Design By : Pars Skin |