Susa Web Tools
مذهبی - صدای پای انتظار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


صدای پای انتظار

که دیده است که جوجه کبوتری توفان‏زده را تیر و کمان حواله کنند؟

 

آه، رقیه! بال‏های سوخته را طاقت سنگ نیست.

 لب‏های تشنه‏ات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشسته‏ات

را آشنای تازیانه‏ها کردند.

خدایا! حجم این همه تاریکی را کدام خورشید، روشن می‏تواند کرد؟

فریاد جگرخراشت را در خشت خشت خرابه‏های شام مویه می‏کنم و وسعت رنجت را با کوه‏ها در میان

می‏گذارم. غبار اندوهت را هیچ بارانی نمی‏توانده شست.

کدام اندیشه پلید...؟

کدام دست، گوشه‏گیر این خرابه‏ات کرد و شناسنامه مصیبت در دستانت گذاشت؟

کدام اندیشه پلید، چشم‏های کوچکت را گریه‏خیز ماتم‏ها کرد؟

به کدام جرم، گام‏های کودکی‏ات را این‏چنین آواره صحراها کردند؟

این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار بیرون ریخت که شب‏هایت را بی‏ستاره کرد و شانه‏هایت را بی‏تکیه‏گاه؟

دیوارهای ستم‏گر تاریخ، چشم‏هایت را تحمل نتوانستند و نفس‏های معصومت را به چوب‏ها سپردند.

زمین، همیشه این‏گونه پنجره‏ها را به باد داده است.

اندوهت را می‏گذاری و می‏روی

ثانیه‏های محنت‏بارت، صفحات خیالم را می‏سوزاند.

بر کتیبه‏های سوخته می‏نویسمت و وجدان‏های بیدار جهان را به قضاوت می‏طلبم.

ناله‏های کودکی‏ات، خاطر بادها را پریشان کرده است.

قناریان تنها، تاریک خرابه را به یاد می‏آورند و می‏گریند.

پنجره‏ها، کابوس‏های سیاهت را تب می‏کنند.

خارها، پاهای برهنه‏ات را جگرریش می‏کنند.

می‏روی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی‏گذاری. اندوهت را بر صورت خرابه می‏پاشی و می‏گذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.

چشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد

با گونه‏هایم خنجرت الفت ندارد

سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد

گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست

مادر بگو این حرف‏ها صحت ندارد

مادر بگو این‏قدر بر بابا نتازند

چشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد

از خون و خاکستر جدا کن کفترت را

آخر به این گهواره‏ها عادت ندارد

بلعید آتش خیمه‏ها را آه، مادر!

پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد

معصومه داوود آبادی


نوشته شده در پنج شنبه 90/10/8ساعت 6:46 عصر توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

امام هادی(ع)


نوشته شده در شنبه 90/8/21ساعت 5:23 عصر توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

در دوران خلافت پدر 


امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز

بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام

قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛

در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به

همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو

موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر

نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش

کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود

را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او

گوش سپرد.


جانشینی پس از شهادت پدر


حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین

کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این

وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و

امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء

دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها.


امام پس از خلافت

امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت

ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر

ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام

حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش

فراخواندند.

پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند.

امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید،

بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم

پایه‌های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر

فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و

برخی را تغییر داد.

جاسوس‌های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه‌ی تندی به وی نوشت و او را

تهدید به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه

معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد

تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.

صلح امام مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح

معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا

خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می‌داند؛ یعنی بر اساس عملکرد

حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه

است.

بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت

وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و

ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن

حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم

ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب

علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ

انتقال قدرت از بنی‌امیه به بنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب

محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت

تنومندی تبدیل کرد.

امام پس از صلح تا شهادت تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این

بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام

این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده

و تفسیر صحیح اسلام پرداخت.

عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به

فکر شهادت آن حضرت انداخت


نوشته شده در شنبه 90/6/5ساعت 11:14 عصر توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

علی (ع) بنا به نقل مشهور ده سال پیش از بعثت متولد شد و

پس از شش سال براثر قحطی که در مکه و حوالی آن روی داد

بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص)  ازخانه پدر به خانه پسرعموی

خود پیغمبر اکرم  منتقل کردید. و تحت سرپرستی وپرورش

مستقیم آن حضرت درآمد پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص)

 به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در غار حرا وحی 

 آسمانی به وی رسید. وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود

 شد وما جرارا فرمودعلی (ع) به آن  حضرت ایمان آورد. وباز در

مجلسی که پیغمبراکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع کرده

 و بدین خدا دعوت نمود فرمود نخستین کسی از شما که دعوت

مرا  بپذیرد خلیفه و وصی و وزیر من خواهد بود.تنها کسیکه از

جای خود بلند شد و ایمان آورد علی(ع) بود و پیغمبر اکرم ایمان

او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود. از این روی

 علی(ع) نخستین کسی است که به اسلام ایمان آورد و نخستین

 کسی است که هرگزغیر خدای یگانه را نپرستید علی (ع) پیوسته

 ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت

نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده

 بودند و  تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را

در بستر خواب قطعه قطعه نمایند علی(ع) دربستر پیغمبر اکرم (ص)

 خوابید و آن حضرت از خانه بیرون  آمده رهسپار مدینه گردید در

مدینه نیزملازم پیغمبر اکرم(ص) بود و آن حضرت در هیچ زمان علی(ع)

را کنار نزد و یگانه دختر محبوبه خود فاطمه را به عقدآن حضرت درآورد.

 و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود

 قرار داد. علی(ع) درتمام جنگهاپی که پیغمبر اکرم (ص) شرکت

داشتند حاضر شد جز جنگ تبوک که آنحضرت اورا درمدینه به جای

 خود قرارداده بودودر هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت .و از هیچ

 حریفی روی نگردانید و در هیچ امری با پیغمبر اکرم (ص) مخالفت

 نکرد چنانکه آن حضرت فرمود هرگز علی از حق و حق از علی جدا

 نمی شوند.علی (ع) روز رحلت پیغمبر اکرم سی و سه سال

داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب

پیغمبر ممتاز بودبه بها نه اینکه وی جوان است و مردم بواسطه

 خونهایی که در جنگهابه همراه پیغمبر اکرم (ص) ریخته با وی

 دشمننداز خلافت  کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت

 از شئون عمومی بکلی قطع شد وی  نیز به تربیت افراد پرداخت

وبیست وپنجسال که زمان خلا فت سه خلیفه پس ازرحلت

پیغمبر اکرم (ص) بودبدین ترتیب گذرانید و پس از کشته شدن

 خلیفه سوم مردم با آن .حضرت بیعت نموده و به خلافتش برگزیدند

 آن حضرت در خلافت خود که چهار سال و نه ماه تقریبا طول

کشید سیرت پیغمبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود

صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این

 اصلاحاتبضرر برخی از سود جویان تمام می شد و از این روی

 عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها ام المومنین عایشــه و

طلحــه و زیبــر ومعاویــه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز

 قرار داده سر به مخالفت برداشتـه و بنای شورش وآشوبگری

 گذاشتند .آن حضرت برای خوابانیدن فتنه , جنگی با

ام المومنین عایشه و طلحه و زیبر در نزدیکی بصره که به

جنگ جمل معروف است و جنگی دیگر با معاویه در مرزعراق و

شام که به جنگ صفین معروف است و یکسال و نیم ادامه یافت و

جنگی  با خوارج در نهروان که به جنگ نهروان معروف است 

کرده و به این  ترتیب بیشتر مساعی آن حضرت در ایام خلافت

 خود صرف رفع اختلافات داخلی شد و پس از مدتی صبح روز

نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز

 .بدست یکی از خوارج ضربتی خورده و در شب بیست و یکم ماه

 شهید شدند . پیغمبر اکرم او را سرپرستی نموده و در خانه خود

جای داده و بزرگ کرده بود و پس ازکمالات انسانی نقیصه ای

نداشته و در فضایل اسلامی نمونه کاملی ا ز تربیت پیغمبر اکرم (ص)

 .بود .بحثهایی که در اطراف شخصیت او شده و کتابهایی که در این باره

شیعه و سنی و سایر مطلعین و کنجکاوان نوشته اند درباره هیچیک

از شخصیت های تاریخ اتفاق نیفتاده است علی (ع) در علم و دانش

داناترین یاران پیغمبر اکرم (ص) و سایر مسلمانان بود  و نخستین کسی

است در اسلام که در بیانات علمی خود در استدلال و برهان را باز کرد و

در معارف الهیه بحث فلسفی نمود و در باطن قرآن سخن گفت و برای

نگهداری لفظ قرآن دستورزبان عربی را وضع فرمودوتواناترین عرب بود

در سخنرانی. علی (ع) که در زمان پیغمبر اکرم (ص) و پس ازآن در همه

 جنگها شرکت کرد. فرزند ابوطالب شیخ بنی هاشم عموی پیغمبر اکرم (ص)

 بود که امیرالمومنین علی (ع) به شهادت تاریخ و اعتراف دوست و دشمن در

 در شجاعت ضرب المثل بود هرگز ترس و اضطراب از خود نشان نداد و با

اینکه بارها ضمن حوادثی مانند جنگها ی احد وحنین و خیبر و خندق

یاران پیغمبر اکرم (ص) و لشکریان اسلام لرزیدند و یا پراکنده شده فرار نمودند

 وی هرگز پشت به دشمن نکرد و هرگز نشد که کسی از مردان جنگی

دشمن با وی درآویزد و جان به سلامت برد و در عین حال با کمال توانایی, ناتوانان

را نمی شکست و فراریان را .دنبال نمی کرد و شبیخون نمی زد و آب بروی

دشمن نمی بست . حضرت علی (ع) در سال 40 هجری در ماه مبارک رمضان

در شب نوزدهم ضربت خوردند .و در شب بیست و یکم به شهادت رسیدند .

حضرت علی (ع) با همه وجود و خالصانه از حریم دین خدا حمایت کرد لحظه ای

 در آسایش نبود مخصوصا در ایام پر مخاطره حکومت عدل گسترش که نظیرآن

وجود نداشته است. پیامبر اکرم ص حضرت علی  و خودشان را از یک شجره

می دانستند و می فرمودند : .من و علی پدر این امت هستیم من شهر علم

هستم و علی درب آن. 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 5:0 صبح توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

 یا امیر المومنین

مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم

این خانه بی دلیل ترک بر نداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرِِییل واژه بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است

هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او

تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 بر گرفته از سایت تبیان

 


نوشته شده در جمعه 90/5/28ساعت 5:0 صبح توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد

وقتی روز شمار بندگی را ورق می‏زنی الطاف رحمت ایزدی را در لابه لای

 روزها می‏بینی بعضی از ماه‏ها شور و حال دیگری دارند . اصلا رنگ وبوی

 خدا در آنها نمایان‏تر است .

رجب، ماه خدا، ماه خالی شدن از غیر خدا، ماهی که ملائکه در زمین به

دنبال جمع کردن استغفار مثل من و تو هستند . باید تخلیه شد باید دید

روزها را چگونه گذرانده‏ایم . تپش قلبهایمان با کدام طنین موزون می‏نواخت .

آیا با نوای استغفار (استغفرالله و اسئله التوبه) در این میکده دل را

گشوشده‏ای؟ ! و آیا . . .

گام‏ها را فراتر می‏نهیم تا به کعبه مقصود رسیم . شعبان از راه می‏رسد .

 آن هنگام که ظرف بندگی تو از تب هوای نفس اماره خالی شدشعبان با

طلوعی سرشار از لبریز از شکوفه‏های محمدی و عطر ال الله از راه می‏رسد

 و قدم بر خانه دل می‏گذارد . می‏آید تا این منزل بود را بهدسته گل‏های

از ذکر و معنویت‏بیارآیی . هر چه گام به جلو برمی‏داریم احساس سبکی

در ما ایجاد می‏شودو دیگر هنگامه جلای دل است . دلی که رجب را وقف

 پیرایش آن در شعبان را وقف آرایشش کرده‏ایم . مهربانا شکرت که این

گونه مرا، اعضاء وجوارحم را، زبانم، چشمم را، گوشم را و همه وجودم

را میهمان این خوان با کرامتت کرده‏ای، میهمانی که حتی چشم بر هم

نهادن آن نیزعبادت است .

آرام آرام دلنشین و سبکبال پاسی را بر بال ملائک می‏گذاریم و دستان

رمضان را در آغوش می‏گیریم پای بر شمارش معکوس دل می‏گذاریم و به

سوی عشق و مستی در دست .

به میانه ماه خدا نزدیک شده‏ایم . نوای رحمت ایزدی به گوش می‏رسد . در

 قلب زمان اعظم ملائکه آسمان بر زمین می‏آیند تا بالهایشان را فرش پای

ملکوتیان کنند . آمدند تا تو را بخرند . آیند تا تو را نزد آن معبودی ببرند که

خریدار هر یوسف بد سرشت است .

لیالی قدر در انتظارند تا فانوس عشق و عاشقی را بنوازند . معشوقه دل

 عطر شفا و رحمت را می‏گستراند، دلبری می‏کند تا تو را که عاشقی و

مجنون، ناز او را بخری .

آمده‏ام به کوی تو گر تو کنی نگاه من

ناز خرج ز روی تو گر تو دهی شفای من

آنجاست که این عبد سراپا تقصیر روی به سوی حقیقت عالم می‏کند و

منشور آینده‏ای مبهم را از دست مولامان حجة بن الحسن (عج) برمی‏گیرد .

خدایا چه می‏شود ما را این شب، پر از رحمت و برکت، اما رسم مجنون

 شدن را نمی‏داینم، نمی‏دانیم که اگر لیلای عالم کاسه گدایی تو را

می‏شکند . تو را دوست دارد و در انتظار یک نگاه پر از نیاز توست . شب قدر

 آمده است تا تویی که خسته عالم دنیایی، خسته بندگی تن شده‏ای .

چنگ در ریسمان معنویت زنی و قرآن را که سرچشمه معنویات عالم است‏با

زبان اشک بیارازی با زبانی که تحفه قدح بار است، بازبانی که کیمیای جلای

 دل است . آن محبوبه‏ای که شنزار گونه‏های عاشقان را آبیاری می‏کند تا

نهال خوف و رجا در آن برویاندشبنمی که اگر لیلای مجنون، گوشه چشمی

 (نیم نگاهی) بر آن کند همه گناهانت اگر به عدد ستارگان آسمان باشد

 آمرزیده می‏شود . آری باید این اشک‏ها را تحفه قدم او کرد .

لطیفا! حال که در رحمتت را به روی ضعیفان و ثروتمندان معنویت گشوده‏ای

 و حال که من ناچیز قلب رمضان را که با شستن خون در رگها جاری می‏کند

 در آغوش خود می‏فشارم . چگونه می‏شود این عاشقی که در دام بلای

دوست گرفتار است‏به خود واگذاری؟

چگونه می‏شود آن حال و هوای شبهای قدر را از من بستانی تا در این بحر

 فانی دست و پا زنم . . .

چگونه؟ !

ای الهه ناز! با همه نیاز، به درگاه تو آمده‏ام تا قلم عفو بر در دریای گناهانم

 بکشی که که با دیدگانی پاک به زیارت آقا حجة بن الحسن (عج)برسم .

ای محرم راز! با دل پر سوز و گداز، آمده‏ام تا به شب قدر حلقه گمشده

 انسانیتم را بیابم که مگر سالک راه تو شوم . ای خدای بی نیاز! با عطش

و عشق و نیاز آمده‏ام تا به حق بهترین بندگانت، به حق سید رسولانت و

به حق ناله‏های عصمت عالم ما را هم رنگی الهی بزنی تا خدایی خدایی شویم

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/27ساعت 5:0 صبح توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

ولادت

در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه

سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و

از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.

تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و

می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را

نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»

رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»

جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»

به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و

مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.

نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از

ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد

حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر

عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در

پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیه‌ی

عافیت و حرزهای مخصوص چشم‌زخم را خواندند.

ذکر امام در قرآن

ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی

از شخصیت‌ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام

است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با

توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیه‌السلام نازل

شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و

بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی

الامر.

رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم :

امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد،

ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏های

علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان

بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و

مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ی او

تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های

مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.

امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر

خود، فاطمه‌ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش

بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب

تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از

مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها

می‌گرفت.

این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه

هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع می‌رفتند و شگفت

آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از

وفات دست‌های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش

کشید. امام حسن نیز سال‌ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و

مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.

امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست

نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده

است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می‌کوشیده و گاه همراه او در

برخی فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرده است( همانند شرکت در

شورای شش نفره‌ ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به

هنگام تبعید)، و گاه پاره‌ای مأموریت‌های مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده

است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاست‌های

عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در

هیچ‌یک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این

دوره‌ی 25 ساله شرکت ننموده است

 


نوشته شده در دوشنبه 90/5/24ساعت 5:0 صبح توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |

خدیجه اولین همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اولین زنی

که اسلام آورد و مادر فاطمه زهرا که از زنان مشهور تاجر عرب و حجاز به

شمار می رفت. پدرش خویلد بن اسد و مادرش فاطمه (دختر زائدة بن اصم

بن....) که سلسله آنها از "لوی" با پیغمبر اکرم و سایر هاشمیان، مشترک

می شود. خدیجه از طرف پدر با رسول خدا، عموزاده و نسب هر دو به

"قصی بن کلاب" می رسد. او از خانواده های اصیل و اشراف مکه است.

تولد او نیز در مکه و چندین سال قبل از «عام الفیل» بوده است. حضرت

خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا، 2 بار شوهر کرده بود که هر دو از دنیا

رفته بودند او از شوهر دوم خود ("ابوهالة بن ....تمیمی" ) فرزندی داشت که

نامش "هند" بود که از همین جهت به او لقب "ام هند" دادند. عده ای از

علمای بزرگ معتقدند که خدیجه قبلا ازدواجی نکرده بود و فرزندان منتسب

به او، مربوط به خواهرش است.

بانوی ثروتمند حجاز و تجارتش

در آن زمان که مردم مکه، از راه تجارت امرار معاش می کردند خدیجه نیز از

آنجا که از ثروتمندان مکه و کارهای تجارتی می کرد و چندین شتر در دست

کارگزاران او بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و

آمد و دادوستد داشت، وقتی آوازه درستی و امانتداری و خوش خلقی

رسول خدا را شنید و لقب "محمد امین" را از او دید، در پی مذاکراتی که با

ابوطالب، عموی پیغمیر کرد "محمدامین " را در کاروان تجارتی خود، در امور

مربوط به دادوستدهایش انتخاب کرد و از آن پس پیامبر گرامی اسلام در

دوران جوانی در سفرهای تجارتی برای حضرت خدیجه سود فراوانی بدست

آورد. در سفری که پیغمبر برای تجارت به شام رفت، حضرت خدیجه غلام

خود "میسره" را همراه او کرد و دستور داد تا همه جا، او را همراهی و

مراقبت نماید. درشهر بصری در نزدیکی شام به راهبی به نام "نسطورا"

برخورد کردند که او به غلام، از آینده پیغمبر و نبوت او خبر داد و از طرفی

سود بسیاری عاید آنها شد که تا آن موقع، در هیچ سفری به این اندازه نبود.

بعد از برگشت از شام، میسره، احوالات سفر و گفتار راهب و مشاهداتش را

که از عظمت و معنویت محمد بود، برای خدیجه تعریف کرد و از همین جا بود

که او را مشتاق همسری با "محمد امین" نمود.

ازدواج خدیجه با رسول خدا

با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش چون "ابوجهل بن هشام" و "عقبة بن

ابی معیط" از او خواستگاری کرده بودند ولی خدیجه که شیفته درستکاری و

امانتداری و مکارم اخلاقی و جهات معنوی او شده بود، خود، پیشنهاد ازدواج

داد و برخلاف سنت های ازدواج در میان اعراب جاهلی آن زمان، مال و ثروت

زیادی از دارائیش را به محمد، هدیه کرد. محمدامین نیز این پیشنهاد را

پذیرفت و مراسم عقد آنها با حضور عموهای پیامبر و بستگان خدیجه که از

هه مشهورتر پسرعموی او "ورقة بن نوفل" بود انجام و خطبه عقد توسط

"ابوطالب" که بزرگ بنی هاشم و عمو و کفیل پیامبر بود، اجرا شد. مهریه آن

حضرت بنا به نقل برخی تاریخ 20 شتر و بنا به نقل بعضی 12 اوقیه و نیم که

پانصد درهم می شود، بود. بر سر این جریان زنان مکه رابطه شان را با

خدیجه قطع و او را تنها گذاشتند. حضرت رسول در آن موقع 25 سال و

خدیجه بنا به اقوال مختلف بین 40 تا 28 سالگی بوده اند. برای اطلاع کامل

به کتب مربوطه مراجعه شود. او اولین همسر رسول خدا بود و تا وقتی که

حیات داشت هیچ زن دیگری اختیار نکرد و ثمره این ازدواج، دو پسر بنام

قاسم و عبدالله که هر دو قبل از بعثت پیامبر از دنیا رفتند و 4 دختر بنام

زینب، ام کلثوم، رقیه و فاطمه زهرا سلام اله علیها بود. فاطمه زهرا، بعد از

بعثت به دنیا آمد.

شمه ای از فضایل حضرت خدیجه

2- و نیز فرمود: بهترین زنان بهشت چهار زن هستند: مریم دختر عمران،

خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد ص، آسیه دختر مزاحم.

3- در تفسیر عیاشی از امام باقر علیه السلام، از رسول خدا روایت است که

فرمود: درشب معراج چون بازگشتم، از جبرئیل پرسیدم آیا حاجتی داری؟

جبرئیل گفت: خدیجه را از طرف خداوند و از جانب من سلام برسان.

4- او یک همسر فداکار و ایثارگر، بهترین یاور برای رسول خدا و در تمام

مشکلات و سختی های پی در پی و تبعیدها و محاصره های پیامبر، قوی

ترین پشتییان و همراه او بود. اموال خود را در راه اهداف الهی همسرش و

گسترش و تقویت اسلام، بخشش کرد و با ثروت بسیارش در راه تثبیت و

پیشرفت اسلام، بسیار موثر بود.

5- او زنی با کمال و با شخصیت و با فضیلت بود و از همین رو از زنان دیگر

ممتاز و پیامبر خدا او را بسیار دوست می داشت
.
برخی وقایع دوران زندگی حضرت خدیجه با رسول گرامی اسلام

1- تجدید بنای خانه کعبه و حکمیت رسول خدا که در 35 سالگی رسول

اکرم اتقاف افتاد (مراجعه به کتب مربوطه)

2- مبارزه با بت پرستی و اختلاف بین بت پرستان، توسط مردان و سران

جامعه آن روز

3- بعثت رسول اکرم و پیغمبری آن حضرت

4- جنگ های پیغمبر

وفات؛ مدفن

حضرت خدیجه مدت 25 سال در خانه پیامبر اسلام زندگی کرد و وی در سال

دهم بعثت در دهم ماه رمضان و به مدت کوتاهی بعد از وفات "ابوطالب" عمو

و سرپرست پیغمبر از دنیا رفت. آن سال را "عام الاحزان" سال اندوها گفته

اند. مرقد او در «حجون مکه» در قبرستان ابوطالب کنار قبر عبدالمطلب،

ابوطالب و عبدمناف می باشد.

اولین زنی که در نزد پیامبر از احترام و محبوبیت خاصی برخوردار بود.

1- حدیث مشهوری میان اهل شیعه و اهل سنت است که پیغمبر فرمود: از

مردان گروه زیادی به کمال رسیدند ولی از میان زنان فقط چهار زن که عبارتند

از: آسیه دختر مزاحم (زن فرعون)، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و

فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم.


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/19ساعت 5:0 صبح توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |


Design By : Pars Skin


?

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس