صدای پای انتظار
به نام خدا همچون موجی خروشان بودم به این طرف و آن طرف دریا سر می زدم . خدا مرا این چنین آفریده بود . تازه راه افتاده بودم از آسانی و سختی زندگی خبر نداشتم . در دریا چرخ می زدم و آن را خوب می دیدم اولین باری که به ساحل خوردم برایم سخت بود برای همین نا شکری کردم . آسانی های گذشته را فراموش کردم و دیگر به دریا بازنگشتم . با نا شکری گِل شدم . به نام خدا کاش می توانستم آفتاب باشم تا به دنیا نور ببخشم و همگان از وجود من شکر نعمت از وجود من شکر نعمت کنند کاش می توانستم دریا باشم تا به بخشندگی خود ببالم . کاش می توانستم موج باشم به این به این طرف و آن طرف سر بزنم و شگفتی های جهان را ببینم . اما نه کاش می توانستم خود باشم که انسان اشرف مخلوقات است
Design By : Pars Skin |