صدای پای انتظار
انتظار تلخ است ، خیلی تلخ ، حتی تلخ تر از مرگ . انتظار تلخ است تلخ تر از جان دادن ، تلخ تر از زنده بودن و تلخ تر از تمام تلخی های این کره ی خاکیست . اما تلخی ها پایدار نیستند . حتی مرگ هم با گذشت زمان از یاد ها میرود و کم کم جایش را به شیرینی می دهد . اما انتظار با از یاد رفتن شیرین نمی شود بلکه وقتی تلخی اش را از دست می دهد که در یاد ها پر رنگ شود، وقتی که همه منتظر باشند . انتظار تنها وقتی شیرین می شود که دیگر انتظار نیست . انتظار تنها با آمدن او ، با آمدن یار غائب شیرین خواهد شد و بس . انتظار تنها به زبان آوردن (انتظار) نیست ، انتظار را باید با روح ، احساس، با جان ، درک و با دل بیان کرد . انتظار گفتن این نیست که من منتظرم ، انتظار را باید با عمل نشان داد . اگر منتظرم نباید با زبان فریاد بکشم باید کاری را که از دستم بر می آید برای آمدنش انجام دهم . انتظار این نیست که بگویم: (خدایا او را برسان.) و تنها به همین جمله اکتفا کنم . باید مقدمات آمدنش را فراهم آورم . انتظار بسی سخت است سخت تر از جان دادن حال که انتظار فردی را بکشی که با آمدنش دنیا گلستان می شود. اگر منتظر اوییم پس باید بهترین باشیم و از دنیا دل کنیم . انتظار کلمه ایست تلخ و شیرین . انتظار چه زیبا و پر معنی است . انتظار یعنی بی تو معنی نداشتن ، یعنی در فراقت دست ها رابه سوی آسمان بردن و دعا کردن برای آمدنت . انتظار یعنی از اعماق جان به تو عشق ورزیدن ، یعنی فریاد زدن ، یعنی بی تو زندگی نداشتن . انتظار یعنی در خوابو رویا هم فکر تو را کردن . انتظار یعنی مقدمات آمدنت را فراهم آوردن، یعنی تلخی زندگی را به جان خریدن،یعنی بی تو هیچ بودن . انتظار یعنی اشک ریختن و در حال خود نبودن . انتظار یعنی دنیا را فراموش کردن ، یعنی به یادت بودن . انتظار یعنی فریاد زدن با دل نه با زبان ، یعنی نیازمند بودن . انتظار یعنی تلخی اما تلخی که به شیرینی منتها می شود .
Design By : Pars Skin |