صدای پای انتظار
شب را نوشیده ام و بر این شاخه های شکسته می گریم ای چشم تبدار سرگردان و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم. روی ستون های بی سایه رجز می خوانند بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته تپش جهنمی مست سهراب سپهری
مرا تنها گذار
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پر پر کنم
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم
سپیدی های فریب
طلسم شکسته خوابم را بنگر
او را بگو
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم
جهنم سرگردان
مرا تنها گذار.
نوشته شده در سه شنبه 90/9/1ساعت
6:30 عصر توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |
Design By : Pars Skin |