صدای پای انتظار
تنها ، و روی ساحل رو می کند به ساحل و در چشم های مرد نقش خاطر را پر رنگ می کند هی میزند که :مرد! کجا می روی ، کجا؟ و مرد می رود به ره خویش هی میزند دوباره: کجا می روی ؟ و مرد می رود امواج ، بی امان لبریز از غرور تهاجم ره می کشد به ساحل و می بلعد یک سایه را که برده شب از پیکرش شکیب. دریا، همه صدا رو می کند به ساحل و ...
مردی به راه می گذرد
نزدیک پای او
دریا، همه صدا
شب، گیج در تلاطم امواج
باد هراس پیکر
انگار
و باد سرگران
و باد همچنان...
از راه میرسند
موجی پر از نهیب
شب، گیج در تلاطم امواج
باد هراس پیکر
نوشته شده در سه شنبه 90/7/19ساعت
7:32 عصر توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |
Design By : Pars Skin |