صدای پای انتظار
سکوت ، بند گسسته است نسیم در رگ هر برگ می دود خاموش نهفته جنبش پیکر چو مار روی تن کوه می خزد راهی دوانده در رگ او ترس خزیده بیرون ماری غروب پر زده از کوه به صخره سار نشسته است (سهراب سپهری)
کنار دره، درخت شکوه پیکر بیدی
در آسمان شفق رنگ
عبور ابر سپیدی.
نشسته در پس هر صخره وحشتی به کمین
کشیده از پس یک سنگ سوسماری سر
ز خوف دره خاموش
به راه می نگرد سرد، خشک ، تلخ، غمین.
به راه، رهگذری
خیال دره و تنهایی
کشیده چشم به هر گوشه نقش چشمه وهم
ز هر شکاف تن کوه
به خشم از پس هر سنگ
کشیده خنجر خاری.
به چشم گم شده تصویر راه و راهگذر
غمی بزرگ ، پر از وهم
درون دره تاریک
سکوت بند گسسته است.
نوشته شده در شنبه 90/7/2ساعت
7:0 عصر توسط سکوت پر سر وصدا قاصدک ها ( ) |
Design By : Pars Skin |